متشکرممحمدرضا اسماعیل طهرانی۱۲ خرداد ۱۳۹۸همین چند روز پیش، پرستار بچههایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم . به او ... ادامه مطلب
ماهی و جفتشمحمدرضا اسماعیل طهرانی۲ خرداد ۱۳۹۸مرد به ماهیها نگاه میکرد. ماهیها پشت شیشه آرام و آویزان بودند. پشت شیشه برایشان از تختهسنگها آبگیری ساخته بودند ... ادامه مطلب
یک روز عادی …محمدرضا اسماعیل طهرانی۲۸ فروردین ۱۳۹۸امیر صبحها با هیجان صبحانهاش را میخورد و درنهایت با چشمهای نگران همسرش که بعد از ۱۱ سال زندگی به ... ادامه مطلب