با کمک دستی که بر زانو گذاشته بود، به آرامی بلند شد.
سیگاری که در گوشهای از باقیماندهی میز افتاده بود برداشت و درحالی که روبهرویِ بدون چهارچوبترین پنجره ایجاد شده از زلزلهی چند لحظه پیش ایستاده بود، پک عمیقی به آن زد…
پنجره اما بدون چهارچوب
با کمک دستی که بر زانو گذاشته بود، به آرامی بلند شد.
سیگاری که در گوشهای از باقیماندهی میز افتاده بود برداشت و درحالی که روبهرویِ بدون چهارچوبترین پنجره ایجاد شده از زلزلهی چند لحظه پیش ایستاده بود، پک عمیقی به آن زد…